دوست خوبم
دوست خوبم

دوست خوبم

خاطره

یادم سال اول راهنمایی رفتم تازه از روستا آمده بودم شهر زنگ ورزش معلم ورزش می‌گفت باید حتما لباس ورزشی بیارید من هم پول نداشتم بخرم یک بار مرحوم پدرم آمده بودن و با هم رفتیم شلوار. بخریم بنده خدا بلد نبود آخه تا حالا  نخریده بود بعد از کلی گشتن رفت یک شلوار خواب خریده بود بجا شلوار ورزشی من هم تو مغازه نپوشیدم وقتی آمدم خونه دیدم این خیلی باریک من هم دیگه پس ندادم یک بار باهاش رفتم مدرسه بچه ها مسخرم کردن من هم دیگه نبردم همین باعث شد اون ثلث ورزش نه بشم 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.