دوست خوبم
دوست خوبم

دوست خوبم

با ز شدن بخت

الان خواهرم زنگ زد گفت شنبه میرم برات پیش دعا کر که برات دعا بکنه بختت باز بشه  زن بگیری گفتم من زن نمیخوام حالا ببینیم دعا کردن تاثیر داره

سلام

چند وقتی میخوام بنویسم ولی نوشتنم نمیاد از دوستان هم معذرت میخوام که دیر به دیر می نویسم واقعا دیگه دلی برای نوشتن نیست اخه کسی که زن ندارد چه نوشتنی /

عرض کنم که روزگار داره میگذره عمر من هم همینجوری به سرعت داره میره .هفته پیش که مرخصی بودم همش سرما خوردم بودم تک وتنها تو خانه بودم تا مرخصی هم تمام شد و برگشتم واقعا دلم برای خودم سوخت اخه این هم شد زندگی . دلم خورشت سبزی میخواست هیچکسی نبود برام درست کنه من هم رفتم گوشت قرمز خریدم اول بار بود خودم میخریدم جالب این بود گوشت گوساله خریدم هر کاری کردم این گوشت لامصب نمی پخت بقییش هم دادم خواهرم ببره واسه خودش /