دوست خوبم
دوست خوبم

دوست خوبم

اتفاق بد

امروز مجبور شدم برم تهران موقع برگشت با مترو رسیدم آزادی از پله برقی ها مترو داشتم میرفتم بالا  که یکدفعه کنترلم از دست دادم داشتم میفتادم دستم تو جیبم کوله هر به پشتم بود هر کاری کردم نشد خودم کنترل کنم چند پله قل خوردم افتادم رو یک خانواده یک بچه کوچک افتاد بعدش مادر بچه و.. سرو صدا زیادی تو مترو برپا شد تا یک مرد سریع دستم گرفت بلند شدم و بعدش هم اپراتور پله برقی خاموش کرد .

دیروز رو اعصاب یکی راه رفتم احساس میکنم نفرین کرد و..