دوست خوبم
دوست خوبم

دوست خوبم

هنوز


سلام هنوز هم خبری نیست زن نگرفتم 

نظرات 4 + ارسال نظر
خورشید یکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت 09:25

سلام.خوبین؟باباسخت نگیرهیچکس تمام ملاکهای ازداوجوکامل نداره.هرچیم سن آدم بالاترمیره سخت گیرترمیشه.میدونی چرا؟چون آدماروباهم مقایسه میکنه.یکی اخلاقش خوب بودقیافه نداشت.یکی قیافه واشت وضع مالیش خوب نبودو....پس دل بسپاربخدا.اگه موردی پیداشدباکیسای قبلی مقایسه نکن فقط وفقط خودشوببین وباخودش وملاکات مقایسه کن.اگه دیدی میتونی باهاش یه زندگی آروموشروع کنی بایه کم تحقیق وصحبت باهاش بقیه روهم بسپاربه خدا.وسواس به خرج نده.ادم وقتی ازیه سنی میگذره دوس داره یه زندگی آروم وبی دغدغه داشته باشه.درضمن سعی کن ازهمشهری یانزدیک به فرهنگ خودت پیداکنی.دیدم زوجهایی که بخاطراختلاف فرهنگی به مشکل خورده اند.باآزوی خوشبختی وردزهایی پرازعطریاس باآرامش برای شما.

سلام خیلی ممنون / بد جوری تو فکرم واقعا سخت شده زندگی کردن

مینا سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1396 ساعت 23:43

میانِ ریتا و چشمانم… تفنگی ست.
و آنکه ریتا را میشناسد، خم میشود
و برای خدایی که در آن چشمان عسلیست
نماز میگذارد!…
و من ریتا را بوسیدم
آنگاه که کوچک بود
و به یاد میآورم که چه سان به من درآویخت.
و بازویم را، زیباترین بافتهی گیسو فرو پوشاند.
و من ریتا را به یاد میآورم
به همان سان که گنجشکی برکهی خود را به یاد میآورد
آه… ریتا
میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است
و وعده های فراوانی
که تفنگی… به رویشان آتش گشود!
نام ریتا در دهانم عید بود
تن ریتا در خونم عروسی بود.
و من در راه ریتا…
دو سال گم شدم
و او دو سال بر دستم خفت
و بر زیباترین پیمانه ای پیمان بستیم، و آتش گرفتیم
و در شراب لبها
و دوباره زاده شدیم!
آه…ریتا
چه چیز دیده ام را از چشمانت برگرداند
جز دو خواب خفیف و ابرهایی عسلی
بود آنچه بود
ای سکوت شامگاه
ماه من در آن بامداد دور هجرت گزید
در چشمان عسلی
و شهر
همه ی آوازخوانان را و ریتا را برفت.
میان ریتا و چشمانم تفنگی است.

(محمود درویش)

آنالیز چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 ساعت 23:54

انشاء الله به زودیه زود شمام با یه دختر خوب ازدواج کنیدو خوشبخت و عاقبت بخیر باشین

خیلی ممنونم سلامت باشید انشالله شما هم موفق باشید /

Nahid چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 ساعت 14:40 http://rooznegareman.blogsky.com

ببخشید ولی در راستای نظری که تو یکی از وبلاگها گذاشته بودید و درپاسخ به این پستتون باید خدمتتون عرض کنم که فکر کنم شما زن نگیری بهتره.
چون نمیتونی از خانوادت جدا بشی و بنابراین برای زندگی مشترک آمادگی نداری و مفهومشو نمیدونی چون اگه یه لحظه فکر کنی که همسرتم برای بزرگ کردنش زحمت کشیده شده و بخاطر دختر بودنش تو این اجتماع مزخرف چه بسا بیش از شما براش زحمت کشیده شده و هیچ کس نباید اونو از خانوادش جدا کنه و شمام که نباید از خانوادت جدا بشی، پس این چه زندگی مشترکیه؟
درنتیجه همون بهتر که کلاً از زن گرفتنت البته تا تغییر عقیده ندادی، خبری نباشه .
والااااا

سلام ممنونم باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.