دوست خوبم
دوست خوبم

دوست خوبم

مسافرت

دیشب به مقصد تهران سوار اتوبوس شدم راننده آمد من جابجا کرد گذاشت جایی که صندلی ها کناری هم یک مادر و دختر بودن دختر تو راه رو نز یک به من نشسته بود وقتی که دیدم اینجوری تو دلم احساس خوشحالی میکردم حالا ادامه ماجرا به دختره سلام کردم آمد کنارم نشست شماره ازش گرفتم حسابی با هم دوست شدیم بوسش میکردم .. دیگه تصمیم گرفته دختره بگیرم . اتوبوس خورد تو دست انداز و از خواب بیدار شدم ....این هم ماجرای مسافرت من

نظرات 1 + ارسال نظر
Marjan جمعه 20 فروردین 1400 ساعت 07:36

کلا تو فکر دخترایی

خوب این طبیعی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.