دوست خوبم
دوست خوبم

دوست خوبم

تولدم

یک سال دیگه از عمر م گذشت نمیدانم فقط من هستم که نمیتوانم برای ایندم برنامه خاصی داشته باشم یا بقیه مردم هم اینجوری هستند در هر حال واقعا نمیدانم چه پیش میاد / خدا دارم پیش میرم ببینم چه شود.


ازدواج

دیشب خواب دیدم زن گرفتم دختر دختر خاله عاطفه گرفتم

البته اولش یک کم مقاومت کردن ولی بعدش راضی شدن

حالا نمیدانم تحلیلش چی

ادامه زندگی...

چند روزی زیاد حس و حال نبود چیزی بنویسم یعنی واقعا مشخص نیست زندگی چطور میگذر فقط همین میدانم عمر داره به سرعت بدون زن برای من میگذره چند روز دیگه هم تولدم ..................


ازدواج اینترنتی

دو ماه پیش تو یکی از پیچ های ارایشی شهر خودمان بصورت اتفاقی با دختری اشنا شدم بعد از چند وقت با هم خیلی خوب شدم خدایی دختره هم بسیاز زیبا بود بعد ازش سنش تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم بعد سنش ازش پرسیدم 38 سال داشت که سه سال ازمن بزرگتر بود چند روز باهاش کات کردم بعدش مجدد کل اطلاعات و.. گرفتم به خانواده گفتم هیچکی راضی نبود گفتن سنش زیاد من هم دیگه هیچی بهش نگفتم تو همون لحظه قطع ارتباط کردم .

این هم بگم من مستقیم ندیدمش فقط عکس برا م فرستاد.

مسافرت

دیشب به مقصد تهران سوار اتوبوس شدم راننده آمد من جابجا کرد گذاشت جایی که صندلی ها کناری هم یک مادر و دختر بودن دختر تو راه رو نز یک به من نشسته بود وقتی که دیدم اینجوری تو دلم احساس خوشحالی میکردم حالا ادامه ماجرا به دختره سلام کردم آمد کنارم نشست شماره ازش گرفتم حسابی با هم دوست شدیم بوسش میکردم .. دیگه تصمیم گرفته دختره بگیرم . اتوبوس خورد تو دست انداز و از خواب بیدار شدم ....این هم ماجرای مسافرت من